زبان حال جبرئیل با امام حسین علیهالسلام
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
این رنگ، سرنوشت تو را نقش میزند
سنگینیاش به پای خودت، انتخاب کن!
انگار جز به سرخ تمایل نداشتی
یکراست دست بر دل خونم گذاشتی
میریزم اشک با همۀ جبرئیلیام
مولا! مرا به جای خودت انتخاب کن!
آوردهام به هیأت «کلبی»* برایتان
سیب بهشت، انار و گلابی از آسمان
تو سیب را به مقصد خونین کربلا
همرنگ ماجرای خودت انتخاب کن
یک کوه نامه است و هزاران طوافگر
چند آشنا و دوست، برادر، زنان، پسر
وقتش رسیده است، رفیقان راه را
در شأن کربلای خودت انتخاب کن
گفتی رسیدهایم، چه صحرای محشری!
با چشم زینبی که به گودال بنگری
روزی به خاک خون شدهاش سجده میبری
این خاک را سرای خودت انتخاب کن
تا عرش را کنیم تبرک به خونتان
بفرست قطرههای زلالی به آسمان
این ذبح تا عظیمترین ذبحها شود
از بین بچههای خودت انتخاب کن
تا کی به زیرهروله پرپر شوی و من
تنها به بال بال زدن اکتفا کنم؟
بگذار تا ملائکه را با خبر کنم
«هل مِن...»؟ نه! با رضای خودت انتخاب کن
سرخی شبیه سیب... همان رنگ کودکی
لبخند میزنی، چه وصال مبارکی
خون را چگونه پاک کنی از جبین خود؟
بال من و قبای خودت، انتخاب کن...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*. دحيۀ كلبى از اصحاب رسول خدا(ص) بوده كه بر اساس اخبار فريقين، جبرئيل در هیأت او بر آن حضرت نازل میشده است.
- دوشنبه
- 9
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 20:33
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
انسیه سادات هاشمی
ارسال دیدگاه