• دوشنبه 3 دی 03


متن شعر شب عاشورا -(عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش)

1341
2

عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش
صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش

خسته با زین و یراقی واژگون آشفته یال
بی‌سوار و غرق خون آن اسب زیبا را نکش

یا تمام صفحه را با خیمه‌ها همرنگ کن
یا به غیر از ما رأیت الا جمیلا را نکش

آن به دریا رفته دیگر بر نمی‌گردد به دشت
خشکی لب‌های فرزندان زهرا را نکش

او که مجنون بود، مجنون ماند، مجنون شد شهید
مادرش لیلاست واویلای لیلا را نکش...

ما که جا ماندیم در ما رنگ عاشورا نبود
آبروداری کن و رسوایی ما را نکش

عاقبت آن مرد مردستان می‌آید بعد از آن
کس نگوید آن قد و بالای رعنا را نکش

  • سه شنبه
  • 10
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 12:6
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران