صاحب به تمنای وصال تو نشینم
در کنج حرم از غم تو باده گزینم
این هفته به غفلت گذر از کوی تو کردم
مولا نظری کن که من الوده ترینم
از هجر تو چشمم شده چون چشمه زمزم
در حسرت دیدار رخت من به کمینم
ای شاه کرم دست من بی سر و پا گیر
کین بار گنه میزند اخر به زمینم
آیا که شود قسمت من آن دم اخر
اندر لحدم روی تو مهتاب ببینم
منبع:بانک اشعار روضه
- سه شنبه
- 14
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 7:7
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه