بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
خنجر نامردمی خوردن ز اهل کوفه را
خوب میداند که میراث از پدر دارد حسین
وای من! مابین رود دجله و رود فرات
لب ز شنهای بیابان خشکتر دارد حسین
اهلبیتش را ببین همراه خود آورده است
چونکه از پایان کار خود خبر دارد حسین
تا بگوید شرط دینداری فقط آزادگیست
روی دستش غنچهای بیبال و پر دارد حسین
بانگ بر زد پیکری بیدست «اَدرک یا اَخا!»
ناگهان دیدند دستی بر کمر دارد حسین
کوه صبر است او که هم داغ برادر دیده است
هم تک و تنهاست، هم داغ پسر دارد حسین
بر فراز نی نگاهش را به صحرا دوختهست
آه اگر از اهلبیتش چشم بردارد حسین
کاروانی نیزه و شمشیر و خنجر پیش رو
کاروانی اشک و ماتم پشت سر دارد حسین...
تا که حج ناتمام خویش را کامل کند
ترک سر کردهست، احرامی دگر دارد حسین...
- چهارشنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 12:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سعید بیابانکی
ارسال دیدگاه