خاموش ولی غرق ترنّم بودی
در خلسۀ عاشقانهات گُم بودی
توفیقِ کمی نیست برادر! یک عمر
مهمانِ غمِ امامِ هفتم بودی!
جانت تبِ درد را تحمل میکرد
دستت به امامِ دل توسّل میکرد
وقتی که به هر چه خار، «نه» میگفتی
صد زخم، به روی پیکرت گُل میگرد
مظلوم ولی نفس نفس فریادی
در بند ولی حقیقتاً آزادی
تو وارث بیرق شهیدان هستی
آیینۀ صبر حضرت سجّادی
مأنوس، همیشه با نمازِ شب بود
آهنگ نفسهاش فقط «یارب» بود
ده سال، تمام لحظههای خود را
پیوسته به یاد حضرت زینب بود
- چهارشنبه
- 11
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 12:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید محمد بابا میری
ارسال دیدگاه