• پنج شنبه 1 آذر 03


غزل شعر رهایی -(در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها)

1162
2

در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج، بسم الله مجراها و مُرساها

اگر این ساحران اطوار می‌ریزند طوری نیست
عصا در دست اینک می‌رسند از کوه موسی‌ها

زمینِ آسمان‌جُل را به حال خویش بگذارید
کسی چشم انتظار ماست آن بالا و بالاها

بیاید هرکه از فرهاد، شیرینْ‌عقل‌تر باشد
نیاید هیچ کس جز ما و مجنون‌ها و لیلاها

همین از سرگذشتِ سرگذشت ماست انگاری
همین سرها... همین سرهای سرگردان صحراها

شب قدری رقم زد خون ما تقدیر عالم را
که هم‌رنگ غروب ماست صبح سرخ فرداها

  • جمعه
  • 13
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 17:58
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران