میهمانم کردی و بارِ سفر آورده ام
دستهای خالی و چشمانِ تر آورده ام
راه دادی بینِ خوبانت منِ گمراه را
آبرو دادی و شرم شعله ور آورده ام
حال و روزم را ببین و دستهایم را بگیر
روسیاهم! از گناهانم خبر آورده ام
«یا غیاث المستغیثین» «یا رجاءَالمُذنبین»
«یا انیس الذاکرین» اشک ِ سحر آورده ام
سفرۂ لطف تو پهن و دست-خالی، سر به زیر...
کوهِ عصیان و ثوابی مختصر آورده ام
با «لکَ صمتُ» به زنجیرش کشیدم باز هم
حرص شیطان را دم ِ افطار در آورده ام
فصلِ دقُّ الباب شد پای دعای افتتاح
آسمان آورده ای و بال و پر آورده ام
روح من مأنوس شد با «یاعلیُ یاعظیم»
تا خریدارم شوی نام ِ پدر آورده ام
بوتراب و قاهِر الاعداء... والیَّ الولي
رو به لطف حضرتِ خیرالبشر آورده ام
درگذر از من «بمولانا أمیرالمؤمنین(ع)»
عاصی ام اما شفیعِ معتبر آورده ام!
- سه شنبه
- 17
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 11:48
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه