این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
برخیز و کولهبار محبت به دوش گیر
سرهای بینوازش بسیار مانده است
آرامتر نفس بکش آرامتر بگو
چندین نفس به لحظۀ دیدار مانده است
از آن زمان که شاخۀ یاست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است
سی سال رفته است ولی جای آن طناب
بر روی دستهای تو انگار مانده است
میدانی ای شکستهسر آل هاشمی!
تاریخِ زنده در پی تکرار مانده است
از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست
باقی آن برای علمدار مانده است
- چهارشنبه
- 18
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 12:33
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن عرب خالقی
ارسال دیدگاه