سلام مادر حضرت فاطمه
به غمهای احمد تویی خاتمه
سلام مادر مؤمنین زمین
ارادت به تو در رگ و ذاتمه
تو هستی صدف فاطمه گوهرت
نگاه تو همواره مرآتمه
اصالت ، سخاوت خصایای تو
گدای در بیت تو حاتمه
رسیدن کنار مزار شما
همانا بقیع رأس حاجاتمه
خدیجه شدی تا قیامت کنی
ز دین محمد حمایت کنی
ببخشی همه مال خود را که دین
درخشد به گیتی شبیه نگین
به جز ثروتت جان دهی در ره
رسول خدا رحمت العالمین
به چشمان کفار مکه شدی
تو تیری چنان میله ی آتشین
شنیدند زمان و زمین که به تو
هزار آفرین گفت جهان آفرین
در این ماه مهمانی ایزدی
شده دل ز داغ تو زار و حزین
سکوتم شکست بغض من وا شده
شب قدر من با تو احیا شده
تو رفتی و بعد از تو آمد خزان
به چشم نبی تیره شد این جهان
تو رفتی و زهرا گرفته دلش
به تنگ آمده سینه ی آسمان
بگرید برایت چو ابر بهار
همان دختری که شده بی نشان
همان پاره ی قلب احمد که شد
به دست ستم قامت او کمان
الهی به حق خدیجه بگیر
خودت انتقامی از آن ظالمان
بزن شعله بر ریشه ی نحسشان
به دست توانای صاحب زمان
- دوشنبه
- 23
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 19:23
- نوشته شده توسط
- علی صمدی
- شاعر:
-
علی صمدی
ارسال دیدگاه