وا کرده ام به روی تو چشم ضمیر را
سر در گمم چگونه بیابم مسیر را
با بالهای بسته دعا مستجاب نیست
باید به نغمه سر بدهم یا مجیر را
من آمدم که سر به دل خسته ات زنم
بیرون نکن ز خانه خود این حقیر را
دیگر به تنگ آمده ام خودخوری بس است
آزاد کن ز کنج قفس این اسیر را
چشم مسلحی که ندارم ببینمت
ابری گرفته تابش ماه منیر را
با این بهانه که پر پرواز کوچک است
با بال عشق میبرم اجر کثیر را
دیگر سکوت جایز و عزلت مجاز نیست
تکبیرها مدد برسانید امیر را
- پنج شنبه
- 26
- اردیبهشت
- 1398
- ساعت
- 0:10
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسین جعفری
ارسال دیدگاه