• دوشنبه 3 دی 03


شعری تقدیم به امام زمان -(رسیده بزم عشق و باده می ریزند عاقلها)

1505

با اجازت و استقبال  از حضرت حافظ در نبود یار سفرکرده عجل الله تعالی فرجه الشریف


رسیده بزم عشق و باده می ریزند عاقلها
((الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها))1

جهان انگشت بر لب از جمال یوسف زهرا
((زتاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها))

حرم را باز پس می گیرد از نامحرمان بی شک
((جرس فریاد می دارد که بربندید محملها))

به بانگ یالثارت الحسین آغاز خواهد کرد
((که سالک بی خبر نبود زراه و رسم منزلها))

نشسته بارهجران تو بر این پیکر لاغر
((کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها))

تو سراللهی و مخفی است قدر ات در جهان اما
((نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها))


به عشق عطر گیسوی تو دنیا را رها کردم
((متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها)) 2


بیا و با طلوعت گل برویان از کویرستان
که خورشید و زمین هم خسته اند از دور باطل ها

تو مثل آیه ی تطهیر نازل می شوی، آخر
به آخر می رسد بالا نشستن های نازل ها

تو حسن مقطع زیباترین شعر خداوندی
تو می آیی و می آید به پایان کل مشکلها

ترجمه :
1:ای ساقی جام را بگردش بیاور و تناول کن
2:هرگاه خواستی معشوق را ملاقات کنی از دنیا دست بکش ودنیا را ندیده بگیر

  • یکشنبه
  • 29
  • اردیبهشت
  • 1398
  • ساعت
  • 4:8
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران