زين ماتمى كه چشم ملايك ز خون، ترست
گويا عزاى صادق آل پيمبرست
يا رب چه روى داده، كزين سوگ جانگداز
خلقى پريش خاطر و دل ها پرآذرست
مُلك و مَلَك به ناله و افغان و اشك و آه
چون داغدار، حضرت موسى بن جعفرست
خون مى رود ز فرط غم از چشم شيعيان
زيرا كه قلب عالم امكان مكدَّرست
منصور، شاد گشت ز قتل خديو دين
امّا به خُلد، غمزده زهراى اطهرست
او گرچه كشت خسرو دين را ولى به دهر
نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست
تن درنداد بر ستم و اين كلام نغز
بر پيروان حقّ و عدالت مقرّرست:
آزادْمرد، تن به زبونى نمى دهد
مرگ از حيات در نظر مرد خوشترست
تنها نه اشكبارْ چشم «صفا» زين عزا بود
دل هاى شيعيان همه از غم مكدّرست
شاعر:محسن(صفا)
- سه شنبه
- 14
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 14:18
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه