یا ابا المظلوم یا ابا الحسن
غم به روی غم بر دلت نشست
دست تو بستند ، حرمتت شکست
بغض تو گوید از غمت سخن
یا ابالمظلوم یا ابالحسن
ای عزادار بازوی کبود
جای تو کنج خانه ات نبود
در بغل گیری زانوی محن
یا ابالمظلوم یا ابالحسن
چه بلا هایی آمدت به سر
بعد از این یارب نشکند دگر
غیرت مردی پیش چشم زن
یا ابالمظلوم یا ابالحسن
غنچه را با پروانه اش زدند
مادری را در خانه اش زدند
تازیانه خورد لاله در چمن
یا ابالمظلوم یا ابالحسن
استخوان غم در گلوی تو
آرزوی مرگ آرزوی تو
از شبی که شد فاطمه کفن
یا ابالمظلوم یا ابالحسن
- چهارشنبه
- 1
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 18:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه