شاه بی لشکر از نفس فتاد
در غریبی بر نیزه تکیه داد
بین دشمن ماند بی کس و حبیب
سیدی.....
صورتت روی خاک کربلا
چشم تو گریان سمت خیمه ها
روی لب داری ذکر یا مجیب
سیدی ......
نیزه ای دشمن زد به پهلویت
از جنان زهرا آمده سویت
ارث مادر شد بر تو هم نصیب
سیدی......
خنجر دشمن بر گلوی تو
خواهرت رو زد بر عدوی تو
قتلگاه پر شد از شمیم سیب
سیدی.....
سنگ دشمن خورد بر جبین تو
تیر سه شعبه در کمین تو
شد ز خون سر شیبک الخضیب
سیدی.....
- چهارشنبه
- 1
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 18:41
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه