برگرفته از فرمان مولا علی(علیهالسلام) به مالک اشتر نخعی
چو بر گاه عزّت نشستی امیرا!
رأیت نعیماً و مُلکاً کبیرا...
به جز حق مکن تکیه بر تکیهگاهی
عسی ربّک کانَ خیراً ظهیرا
تو ای آهنینتن! از آن بار سنگین
که حق است هرگز مشو رنجه، زیرا،
بدیع السّماوات و الأرض حیٌّ
وَ کانَ بِمَا تعملونَ خبیرا
مشو رنجه، إن مع العسر یسری
دلیرا! همی خواه روشن دلیرا
چو بر سلطۀ سلطنت خیره ماندی
مکن بد که ظلم است اثماً کبیرا
چو گندمنمای دنی، جو فروشد
بگو تا که مغبون نسازد کسی را
وَ جِرمٌ صغیرٌ و جُرمٌ کبیرٌ
وَ مأواهُ نارٌ و سائت مصیرا
فَوَیلٌ له سوف یدعُوا ثبورا
و یصلی سعیراً و یوماً اسیرا
هنا قال إن عدتم عُدنا فَهذا
جحیمٌ وَ لِلکافرینَ حَصیرا
ففرُّوا إلی الله یا معشرَ النّاس
لقد کان خیراً لکم مُستطیرا
بگو گر به اورنگ عزت نشستی
سریرا! رها ساز خیرهسری را
وَ فی الخُلد حورٌ تسمّی بنورٍ
و حلّوا لهم من لباسٍ حریرا
و یسقون فیها شراباً طَهورا
هنیئاً مریئاً إلهاً نصیرا
کسی را مرنجان، مرنجان کسی را
قلیلاً قلیلاً کثیراً کثیرا
به تدبیر، کشور شود امن خوشتر
که با برق شمشیر، روشن ضمیرا!
بر افروز از بهر تاریکی گور
چراغی که باشد سراجاً منیرا
دمی گر بریزد دم بیگناهی
فَلَیسَ الحسابُ حساباً یسیرا
الا یعلم الله خیراً و شرّاً
و کان بِمَا تعملون بصیرا...
سرور و سریرت به کاخی که بینی
و ما فیهِ شمساً و لا زمهریرا...
به جاه و جلالت اگر غرّه گردی
چه سودی بری؟ حکمرانا! وزیرا!
ز کبر و ریا، کبریا را مرنجان
قلِ الله اکبر کبیراً کبیرا
چنان کن که «حدّاد» بهرت نباشد
وَ یوماً عبوساً و لا قمطَریرا
من از ذمّ، منظّم کنم گر کتابی
فقد سَارَ مثوای ناراً سعیرا
درود آر بر والدینم درود آر
الهی کما ربّیانی صغیرا...
- پنج شنبه
- 2
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 16:48
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس حداد کاشانی
ارسال دیدگاه