• دوشنبه 3 دی 03


غزل شعر ولایی -(عکس روی تو چو در آینۀ جام افتاد)

402

عکس روی تو چو در آینۀ جام افتاد
عارف از خندۀ می در طمع خام افتاد

حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد
این همه نقش در آیینۀ اوهام افتاد

این همه عکس می و نقش نگارین که نمود
یک فروغ رخ ساقی‌ست که در جام افتاد

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید
کز کجا سرِّ غمش در دهن عام افتاد...

زیر شمشیر غمش رقص‌کنان باید رفت
کآن که شد کشتۀ او نیک‌سرانجام افتاد

هر دمش با من دل‌سوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایستۀ انعام افتاد...

  • پنج شنبه
  • 2
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 17:14
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران