شب نوزدهم
مهمان ام کلثوم حالت چرا چنین است
آهت چرا عزیزم اینگونه آتشین است
بابا چرا بمانده بر آسمان نگاهت
ام یجیبت ای جان چون ناله ای حزین است
امشب چرا تو صحبت از مادرم نمایی
جانم مسوز با آن اشکی که بر جبین است
ای کاش امشب ما بابا سحر نگردد
دل ناگران فردا این دختر غمین است
بابا بمان تو پیشم فردا مرو به مسجد
دلشوره دارم آنجا بهرت چه در کمین است
صبح سحر علی شد عازم بسوی مسجد
ای وای من به مسجد بن ملجم لعین است
بشکافت فرق مولا با تیغ وزهر کینه
نالان برای مولا هم عرش وهم زمین است
فزت و رب کعبه ورد لب علی بود
مرگ از برای مولا همسان انگبین است
جان سوزد از برای آن مادر مصیبات
کآماده از برای این داغ سومین است
شعر :اسماعیل تقوایی
- پنج شنبه
- 2
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 20:46
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه