• جمعه 2 آذر 03


قصیده امام حسین علیه‌السلام -(آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت)

686

آن شب که باغ حال و هوای دعا گرفت
هر شاخه‌ای قنوت برای خدا گرفت

شعر علیل و واژهٔ بی‌اشتهای آن
با اشک‌های شوق تشرّف شفا گرفت

در گرگ و میش صبح، در انبوه خیر و شر
دل بیدلانه حالت خوف و رجا گرفت

اما پس از طلوع فراگیرِ آفتاب
بی‌اختیار دامن مهر تو را گرفت

مهر تو شرح روشن اشراق ناب بود
خورشید با تبسم تو روشنا گرفت

عالم قرار بود پس از تو شود خراب
مهرت قدم نهاد که عالم بقا گرفت

با فطرت اویس، دل آمد به سوی تو
از عطر مصطفای وجودت صفا گرفت

باغ از شکوفه هر سحر احرام شوق بست
اذن طواف در حرم کربلا گرفت

بی‌شک سراغ رایحهٔ گیسوی تو را
حافظ هزار بار ز باد صبا گرفت

با شوق تو مشارقِ الهام جلوه کرد
با عطر تو عوالمِ ایجاد پا گرفت

دیدم چگونه شاهد بزم شهود شد
آن عاشقی که رخصت «یا لیتنا» گرفت


از داغ تو که در دل افلاک جا گرفت
آدم به ناله آمد و خاتم عزا گرفت

فیض عظیم با «وَ فَدَیْناهُ» موج زد
این جام را خلیل به لطف شما گرفت

حتی پیامبر به پیامت امید داشت
آن روز که تو را به سر شانه‌ها گرفت

عُمّان درست گفت: خدا در دم نخست
وقتی که امتحان ز همه اولیا گرفت

قلب تو بیشتر ز همه درد و داغ خواست
جانِ تو بهتر از همه جام بلا گرفت

ای دم به دم حماسه! ببخشا که شعر من
از حد گذشت و حال و هوای رثا گرفت

در حیرتم «کمیت» چگونه میان شعر
از دشمنان خون خدا خونبها گرفت؟!

«آنان که در مقام رضا آرمیده‌اند»
دیدند «دعبل» از چه امامی قبا گرفت

من درخور عطای شما نیستم ولی
باید دهان شاعرتان را طلا گرفت

وقتی خروش کرد که «باز این چه شورش است»
آری، چه شورشی که جهان را فرا گرفت

  • جمعه
  • 3
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 16:43
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران