#شب_قدر_شب_اشک_و_استغاثه
#شبی_که_امیدها_جان_میگیرد
#ليلة_القدر_خير_من_الف_شهر
امشب بنا دارم که قرآن سر بگیرم
تا در بهشتِ جانِ جانان پَر بگیرم
هر جا قلم دل را کشانَد مینشینم
تا من سراغ از فاتحِ خیبر بگیرم
عرضِ ادب سوی مدینه می کنم تا
اذنِ جنان را من ز پیغمبر بگیرم
عشقم حسین است و براتِ کربلا را
از دستِ پاکِ حضرتِ مادر بگیرم
هر جا که گلزارِ حسین است مامنِ من
باید از این دریا فقط گوهر بگیرم
مهمانِ شش گوشه شدن یعنی که باید
هر جایی از عرشِ خدا لنگر بگیرم
گفتم اگر قسمت شود اول در آغوش
قنداقه ی نازِ علی اصغر بگیرم
هر گوشه از صحن و شبستانِ حرم را
صد منبرِ اشک از تنِ اکبر بگیرم
آنجا که ساقی آب را شرمنده کرده است
از دستِ او هم جرعه ای کوثر بگیرم
شرمنده ی اشکِ پگاهِ قتلگاهم
باید تقاصِ یک سر از کافر بگیرم
هر کس به نوعی اشکِ زینب را در آورد
من حقِ او را از دمِ خنجر بگیرم
یا انتقامِ دردِ او را روزِ محشر
از ذوالفقارِ حضرتِ حیدر بگیرم
باید رَوم با پای دل کنجِ خرابه
یک سر خبر از غربتِ دختر بگیرم
از گیسوان سوخته اش قدری برای
زخمِ دلم داروی خاکستر بگیرم
از خارِ پایش که ز چوبِ خیزران است
قطعاً خبر از شعله های در بگیرم
ای بال و پَر بشکسته ای جانم رقیه
امشب من از یادِ تو قرآن سر بگیرم!
غرقِ امیدم گر چه دستانِ تو کوچک
من حاجتم را با دو چشم تر بگیرم!
#جمعه_۳_خرداد_۹۸
#التماس_دعا
#هستی_محرابی
- جمعه
- 3
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 19:52
- نوشته شده توسط
- هستی محرابی
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه