#مناجات
این همه غفلتِ جان را چه کنم من مولا
غمِ یک عمر زیان را چه کنم من مولا
باغِ جانِ تو نصیبم شد و رد کرده دلم
که ز کف داده عنان را چه کنم من مولا
چطور از بی خبریِ دلم آگه نشدم
که فنا کرده نهان را چه کنم من مولا
بین زبانم دگر از فرط گنه لال شده
گر ببندی تو زبان را چه کنم من مولا
گوش کن آهِ تمنای مرا خالقِ من
سوزِ اشکِ نگران را چه کنم من مولا
روضه خوان کرده مرا خشکیِ لبهای حسین
نیزه و کعب و سنان را چه کنم من مولا
گر نگریم دمی از غربتِ او می میرم
تو بگو آتشِ جان را چه کنم من مولا
گرَم ای جان تو ببخشی به جنانم ببری
بی حسین باغِ جنان را چه کنم من مولا!
#شنبه_۴_خرداد_۹۸
#هستی_محرابی
#شنبه_۴_خرداد_۹۸
#هستی_محرابی
- شنبه
- 4
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 22:3
- نوشته شده توسط
- هستی محرابی
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه