یتیمان دیده بر راهند اما علی از بستر خون برنخیزد
دو چشمان خیره بر ماهند اما دگر از آسمان باران نریزد
******
میان اشک و آه و حسرت و غم
درون بستری از جنس ماتم
فتاده شیر حق ، سلطان اعلی
علی با تارکی پاشیده از هم
شکاف سر امانش را بریده
نه تابی تا گشاید هر دو دیده
ولی در کوچه گردی های هرشب
دلش تا هر خرابه پر کشیده
یتیمان دیده بر راهند اما علی از بستر خون برنخیزد
******
چه تصویر غم انگیز حزینی
چه سلطانی چه میرِ مومنینی
چه سوزی از دل یاران تراود
چه آهِ سینه سوز آتشینی
چه چشمانی به راهش خیره مانده
چه شبهایی که بی او تیره مانده
چه طفلانی سراسر درد و غصه
چه غمهایی که بر دل چیره مانده
یتیمان دیده بر راهند اما علی از بستر خون برنخیزد
******
امان از جهل مردان عراقی
امان از جاهلان اتفاقی
فغان از دیده های مانده بر راه
فغان از کیسه های مانده باقی
چه دل هایی که بی تاب امیرند
چه یارانی که در فکر اسیرند
چه ایتامی که در شب های کوفه
بدون نان ، ولی ناخورده سیرند
یتیمان دیده بر راهند اما علی از بستر خون برنخیزد
******
علی بر بستر است و یاد ایتام
به فکر کلبة بی سقف و بی بام
یتیمان دیده تر با کاسة شیر
به شوق التیام شاه خوش نام
چه گل هایی که فکر باغبانند
چه دل هایی که هر دم ناگرانند
چه اشکی از سحاب غم چکیده
که بر ویرانة دل ها روانند
یتیمان دیده بر راهند اما علی از بستر خون برنخیزد
******
چه تقدیری که رنگ خون گرفته
چه تعبیری از این گلگون گرفته
دوا آخر نشد رأس شکسته
شفا از تیغه های دون گرفته
دلِ آزردگان آزرده تر شد
نصیب زینبش خونِ جگر شد
قیام کربلا زین ره گذر کرد
حسین آمادة بر اهدای سر شد
یتیمان دیده بر راهند اما علی از بستر خون برنخیزد
******
جبین شاه مظلومان دوتا شد
شب قدر و علی حاجت روا شد
یتیمان را یتیمی نو شد از نو
هوای کوفه همرنگ عزا شد
سرای سینه ها ماتم نشین است
لبِ آئینه ها هم غصه چین است
بنال ای سروری همپای یاران
شبِ هجر امیرالمومنین است
یتیمان دیده بر راهند اما علی از بستر خون برنخیزد
******
- یکشنبه
- 5
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 17:4
- نوشته شده توسط
- محمدرضا سروری
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه