وای شکستند سر و جبینش
به ضرب شمشیر زدند زمینش
بس که به درگاه خدا بسته ارادت
حین دعا برده علی گوی سعادت
وای شکستند سر و جبینش
به ضرب شمشیر زدند زمینش
******
مسجد کوفه که گلستان ولا بود
سجده گهِ امن عزیزان خدا بود
قتلگهِ شیر خدا ، شاه عرب شد
کِی به علی اینهمه بیداد روا بود
تیغة تیزی ز نیام آمده بیرون
سم جهالت به کف قاتل ملعون
نیمه نمود فرق علی پادشهِ داد
منبر و محراب خدا ، سرخ شد از خون
وای شکستند سر و جبینش
به ضرب شمشیر زدند زمینش
******
تیغ جفا قاتل شاه دو سرا شد
خون علی ، نقش شبستان و سرا شد
ناله و شیون به لبان همه ، اما
فُزتُ به رب ، نغمة سلطان وفا شد
حیدر میدان بُوَد و مرد رشادت
غرق به خون شد به صف بزم عبادت
یار یتیمان و نوازشگر طفلان
در چه شبی شد هدفش فیض شهادت
وای شکستند سر و جبینش
به ضرب شمشیر زدند زمینش
******
غرق به خون بود و دلش یاد خدا کرد
رو به حسن برده وصیت به وفا کرد
ضمن سفارش به یتیمان و اسیران
بهر همه امت اسلام ، دعا کرد
فرق دو نیمه شده اش اَجر عدالت
داده خبر از جَدلِ فهم و جهالت
خون علی ، سرخی پیغام حقیقت
بسته به مظلومی حق ، بند دلالت
وای شکستند سر و جبینش
به ضرب شمشیر زدند زمینش
******
تارک سردار عرب ، فاتحِ هر دل
گرچه شکسته شده از تیغه باطل
مانده ولی خاطرة مسجد کوفه
هر رمضان تا به ابد نَقل محافل
در شبِ پیغامِ روایت گری غم
وقت دعا ، شور عزا ، گریة نم نم
دست دعا سوی خدا کن به تضرّع
بهر من و سروری و مجمع ماتم
وای شکستند سر و جبینش
به ضرب شمشیر زدند زمینش
******
- یکشنبه
- 5
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 17:26
- نوشته شده توسط
- محمدرضا سروری
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه