مگر این دوا و درمان به سرش اثر ندارد
که کسی نور امیدی به دو چشم تر ندارد
به گمان من طبیبان ز علی بشسته اند دست
که طبیب حاذق امشب به کنار و سر ندارد
همه دور بستر او به فغان و آه و ناله
سرِ شب وداع بگفت و دگرش سحر ندارد
بنگر به اشک زینب به کنار شش برادر
شده مغموم یتیمی که دگر پدر ندارد
شکند دست تو قاتل که شکستی سر مولا
که لعین تر ز تو آدم به جهان پسر ندارد
شَه باوفای عالم به سرِ شکسته پر زد
به جز این فرق شکسته شده بال و پر ندارد
گل بی قرین هستی به سرای اَبَدی رفت
که به جز راه شهادت به دلش گذر ندارد
شب هجران علی شد
دیده گریان علی شد
سینه نالان علی شد
شیعه حیران علی شد
**
که کسی نور امیدی به دو چشم تر ندارد
به گمان من طبیبان ز علی بشسته اند دست
که طبیب حاذق امشب به کنار و سر ندارد
همه دور بستر او به فغان و آه و ناله
سرِ شب وداع بگفت و دگرش سحر ندارد
بنگر به اشک زینب به کنار شش برادر
شده مغموم یتیمی که دگر پدر ندارد
شکند دست تو قاتل که شکستی سر مولا
که لعین تر ز تو آدم به جهان پسر ندارد
شَه باوفای عالم به سرِ شکسته پر زد
به جز این فرق شکسته شده بال و پر ندارد
گل بی قرین هستی به سرای اَبَدی رفت
که به جز راه شهادت به دلش گذر ندارد
شب هجران علی شد
دیده گریان علی شد
سینه نالان علی شد
شیعه حیران علی شد
**
(علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را)
که تمام مُلک امکان چو رُخَت قمر ندارد
(نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت)
به خدا غیر خدا از دل او خبر ندارد
همه شب یاد یتیمان همه دم ذکر خدا بود
همه جا شوق شهادت به جز او سفر ندارد
علی آن وصیّ احمد ، شرف دین محمد
چه شبی به سوی حق رفت که قرینه بر ندارد
به خدا قسم صراطی به جهان غیر علی نیست
که فقط خیر و صواب است و اثر به شر ندارد
به کلام سروری بین زِ عزا نشانه امشب
که به جز رضای داور به کسی نظر ندارد
چه کنم با که بگویم غم تلخینة قلبم
که خدا شفا دهد آن که دوا دگر ندارد
که تمام مُلک امکان چو رُخَت قمر ندارد
(نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت)
به خدا غیر خدا از دل او خبر ندارد
همه شب یاد یتیمان همه دم ذکر خدا بود
همه جا شوق شهادت به جز او سفر ندارد
علی آن وصیّ احمد ، شرف دین محمد
چه شبی به سوی حق رفت که قرینه بر ندارد
به خدا قسم صراطی به جهان غیر علی نیست
که فقط خیر و صواب است و اثر به شر ندارد
به کلام سروری بین زِ عزا نشانه امشب
که به جز رضای داور به کسی نظر ندارد
چه کنم با که بگویم غم تلخینة قلبم
که خدا شفا دهد آن که دوا دگر ندارد
شب هجران علی شد
دیده گریان علی شد
سینه نالان علی شد
شیعه حیران علی شد
****
دیده گریان علی شد
سینه نالان علی شد
شیعه حیران علی شد
****
- یکشنبه
- 5
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 17:40
- نوشته شده توسط
- محمدرضا سروری
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه