• سه شنبه 4 اردیبهشت 03

 اسماعیل تقوایی

در هجران مولای کوفه (شبگرد تنها در دل شبهای کوفه)

730

شبگرد تنها در دل شبهای کوفه
همبازی اطفال بی بابا ی کوفه

تنها امید بی غذایان وفقیران
کیسه بدوش نان وخرماهای کوفه

تفسیر آیات فلا تقهر و تنهر
آه ای امیر بی گزند،مولای کوفه

رفتی زدنیا ونمانده بی تودیگر
لطف وصفایی، ای همه دنیای کوفه

شد بریتیمان آشکار، آقا توبودی
رود کرامت در دل صحرای کوفه

بی تو دگر حال محبانت خراب است
غرق غبار غم شده سیمای کوفه

آید ندای قد قتل از آسمانها
افلاکیان مجنون تو،لیلای کوفه

گرید یتیم کوفه وگوید نخواهم
نان وغذا،تو خود بیا، آقای کوفه

تو نعمتی بودی که کفرانت نمودند
زین پس تو هستی بهترین رؤیای کوفه

زینب دگر بی تو نماند کوفه مولا
بی تو صفایی نیست در فردای کوفه

وای آنزمان زینب اسیر و بازگردد
در پیش چشم مردم رسوای کوفه

شعر:اسماعیل تقوایی

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 3:18
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران