گر چه در خاک رفت ، پیکر تو
دیگر از تن جدا نشد سر تو
دود آتش ز خانه ات بر خواست
پشت در جان نداد همسر تو
ظلم بر عترتت رسید ولی
به اسیری نرفت دختر تو
بدنت آب شد ز زهر ولی
تازیانه نخورد خواهر تو
قامتت گشت خم ولی نشکست
پشت تو در غم برادر تو
ظلم دیدی و لیک کشته نشد
کودک شیرخواره در بر تو
سوخت قلبت ولی نشد صد چاک
تن فرزند در برابر تو
زهر دادند بر تو لیک نخورد
چوب کین بر لب مطهر تو
سوخت پا تا سرت ز زهر ولی
پاره پاره نگشت پیکر تو
می سزد در غم تو گریه کند
چشم شیعه به جد اطهر تو
بوده یک عمر در عزای حسین
اشک ، جاری ز دیده تر تو
نه از این غم سرشک «میثم» ریخت
اشک خونین ز چشم عالم ریخت
شاعر:حاج غلامرضا سازگار
- سه شنبه
- 14
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 16:42
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه