مرثیه خوانم با دلی محزون
محرابِ مسجد شد دریای خون
دلها به غربت نشسته شد
فرقِ عدالت شکسته شد
آه و واویلا واغربتا...
دل از این ماتم در غم نشیند
وای اگر زینب او را ببیند
از سر تا به پایَش خون شده
عالَم زین عزا محزون شده
آه و واویلا واغربتا...
زینب در کوفه بابا را دیده
روزی هم بیند سرِ بریده
رأسِ پر نورِ خونِ خدا
قرآن میخواند بر نیزه ها
آه و واویلا واغربتا...
- سه شنبه
- 7
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 16:36
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیر عباسی
ارسال دیدگاه