• یکشنبه 2 دی 03

 حسن لطفی

شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام شام_غریبان -(باز داغِ سینه بی اندازه شد)

1335

باز داغِ سینه بی اندازه شد
بارِ دیگر کُهنه زخمی تازه شد

شب رسید و بامِ كوفه تار شد
باز دردی آشنا تكرار شد

گرچه شب بود و فلک در خواب بود
سینه‌هایی تا سحر بی تاب بود

آه فصلِ زخم‌ها آغاز گشت
نیمه‌شب آرام دَربی باز گشت

میچکد خون از دلی افروخته
باز شد در مثلِ دربِ سوخته

رختِ مشكی را به تن پوشید و رفت
سنگِ غُسلی را حسن بوسید و رفت

گریه‌ای بر سینه خنجر میزند
باز هم عباس بر سر میزند 

چشمِ زینب در قَفا مبهوت بود
بر سرِ دوشِ دو تَن تابوت بود

می‌كِشد آه از جگر از بی كسی
می‌رود تابوتی از دِلواپسی

روضه‌هایش مانده اما در گلو
می‌رود بابایِ زینب پیشِ رو

بسكه زد خود را ، نوایَش زخم شد
چشم‌ها و گونه‌هایش زخم شد

با دلی پُر خون و زار و آتشین
ناله زد بر شانه‌ی ام‌البنین

دردِ تشییعِ جنازه دیدنیست
رویِ سنگی خونِ تازه دیدنیست
(حسن لطفی)

  • سه شنبه
  • 7
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 19:0
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران