یارب رخ مردان خدا زرد نباشد
دوران به مراد دل نامرد نباشد
از کینه ی اربابِ ریا خانه نشین شد
فردی که نظیرش به جهان فرد نباشد
شد خانه نشین آنکه جهان را ز مشیّت
نیکوتر از او هیچ ره آورد نباشد
در بند شود عالِم و جاهل بود آزاد
بالاتر از این درد دگر درد نباشد
آنانکه زدند آتش و درگاه علی سوخت
یارب دلشان ز آتش غم بَرد نباشد
از آل پیمبر بگرفتند فدک را
جز غصب بر این قوم عملکرد نباشد
در جامعه ای که نبود صلح و صفا، چون
اهل دل از آن جامعه دلسرد نباشد
خیری نبود جامعه ای را که در انظار
زان جامعه ارباب ریا طرد نباشد
تا جور و جفا شیوه ی حکّام جهان است
در باغ جهان هیچ گل ورد نباشد
از درد یتیمان به جهان کی شود آگاه
آنکس که علی گونه ی شبگرد نباشد
هرکس سر و جان را به ره ایده نبازد
او هم چو « #حزین» لایق این نرد نباشد
- پنج شنبه
- 9
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 14:14
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرحوم حاج حیدر خسروشاهی
ارسال دیدگاه