• جمعه 2 آذر 03


غزل شعر انتظار -(یوسف گم‌گشته باز آید به کنعان غم مخور)

815

یوسف گم‌گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور...

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سِرّ غیب
باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور...

«حافظا» در کنج فقر و خلوت شب‌های تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

  • پنج شنبه
  • 9
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 14:28
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران