• سه شنبه 15 آبان 03


شعری برای حضرت علی علیه السلام و زهرای مرضیه اش -(فاطمه ای غزل سرود علی)

1143
1

 شعری برای حضرت علی علیه السلام و زهرای مرضیه اش

فاطمه ای غزل سرود علی
ای تمامی تار وپود علی
ای وجود تو شد وجود علی
ذکر نام توشد سجود علی
از تو نازل شده ست این برکات
بر جمال تو و علی صلوات

فاطمه مادر دو عیسا تو
راضیه انسیه و حورا تو
کوثر و انفطار و طاها تو
عرش چون صفحه و الفبا تو
چون خداوند از تو خرسند است
به تماشایت آرزومند است

فاطمه از فرشته بهتر تو
ما همه ذره ایم و گوهر تو
چون که بالاتری و بهتر تو
ابتر آن ها شدند و کوثر تو
مادر آسمانی سادات
بر جمال تو و علی صلوات

یا علی تو قرار فاطمه ای
تو که دار وندار فاطمه ای
تو زایل و تبار فاطمه ای
همه ی اقتدار فاطمه ای
حضرت ذوالفقار یا حیدر
شرح لیل النهار یا حیدر

بر تو زیبد که منجلی بشوی
تو فقط لایقی علی بشوی
که علی بشوی و ولی بشوی
ابدی بشوی ازلی بشوی
که خدا به تو افتخار کند
عالمی را به تو دچار کند

نام تو شد صفای بسم الله
هدیه ای که برای بسم الله ----
بگذارم کجای بسم الله
نقطه ی تحت بای بسم الله
ای تو شعر مصور قرآن
قل هوالله دیگر قرآن

بهر قرآن خط و الفبایی
برتو زیبد تمام زیبایی
این همه روشنی و بینایی
مرحبا این همه مسیحایی
جز علی کیست رهبرم باشد
دست پرمهر او سرم باشد
من چگونه تو را بشر خوانم
بگذار از تو بیشتر خوانم
چون پیمبر تو را پدر خوانم
بر تو والشمس و والقمر خوانم
برتر و بهتری و بالا تو
همه لا گشته اند و الا تو

چون خدا خواست مظهرش باشی
در کنار پیمبرش باشی
در احد یار و یاورش باشی
تا بمانی و حیدرش باشی
چون پیمبر نشست با حیدر
صدوده بار گفته یا حیدر

آن قدر هست دلربا حیدر
وه چه زیبا و باصفا حیدر
همه ی فکر ذکر ما حیدر
ابتدا حیدر انتها حیدر
من که باشم همان گدای درش
جان به قربان یازده پسرش
یازده آفتاب یزدانی
یازده ماهتاب نورانی
همه ربانی اندو روحانی
همه عمرانی اند و سبحانی
همه دارند از خدا وجنات
برجمال و کمالشان صلوات
کلهم نور و کلهم کوثر
کلهم آقا کلهم سرور
جمله از نسل پاک پیغمبر
کلهم فاطمه کلهم حیدر
جان به قربان این یازده زهرا
جان به قربان این یازده مولا
یازده آفتاب لم یزلی
یازده رهبر و امام و ولی
یازده ذوالفقار بی بدلی
یازده فاطمه یازده علی
بارک الله بر این همه حسنات
بر جمال محمدی صلوات

کاش من نیز نوکرت باشم
بر در خانه قنبرت باشم
چون گدایان دیگرت باشم
سال ها سایل درت باشم
نوکری را به این و آن ندهند
هر کسی را که این نشان ندهند

بگذارید اعتراف کنم
قلم خویش را غلاف کنم
بروم با خودم مصاف کنم
صدو ده سال اعتکاف کنم
من چگونه تو را بشر خوانم
بر تو والشمس و والقمر خوانم

  • جمعه
  • 24
  • خرداد
  • 1398
  • ساعت
  • 2:31
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران