بنده ي روسياهتو
اومده بين راهتو
پناهشه پناه تو
الهي العفو
اميد داره نگاش كني
بنده ي سر به راش كني
توام اونو صداش كني
الهي العفو
ببخش منو اگه
سمتت نيومدم
ولي تو سمتم اومدي
ايشاالله اين شبا
مهر تاييدتو
دوباره رو سينم زدي
به تو پناه آورد
اين بنده ي فقير
خداي من تويي
دست منو بگير
" يا ربنا العفو... "
———————-
تو اين شبا كه ميبارم
ميگم با اين دل زارم
ماه رمضونو دوس دارم
الهي العفو
ميخوام فقط صدات كنم
يه دل سير نگات كنم
زندگيمو فدات كنم
الهي العفو
حالم بده ببين
يا رب العالمين
با اشك و گريه اومدم
حالا كه من بدم
تنها نيومدم
من با رقيه اومدم
همون سه ساله اي
كه خيلي غصه ديد
عمه ش ميگفت چرا
موهات شده سفيد
" بابا حسين من ... "
————————-
ميبيني دخترت كجاست
به من بگو سرت كجاست
راستي انگشترت كجاست
بابا حسين جان
اين شاميا خيلي بدن
با تازيانه اومدن
پيش ما عمه رو زدن
بابا حسين جان
لعنت به شهر شام
ديدم تو ازدحام
مارو نظاره ميكنن
چون مردم آزارن
درست ديدم دارن
به من اشاره ميكنن
سراغ قلب بي
قرارمو بگير
بيا و از اينا
گوشوارمو بگير
" بابا حسين من... "
- پنج شنبه
- 30
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 17:49
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میلاد قبایی
ارسال دیدگاه