خالی از هر گونه درد و غم برایش ساختم
دردها را کُشتم و مرهم برایش ساختم
از کرامت هایشان عمریست هستم با خبر
خوب و بدها را اگر دَرهم برایش ساختم
گریه کردم گوشۂ دلگیرِ باب المجتبی(ع)
سوختم...یک خیمۂ ماتم برایش ساختم
در میانِ سجده هایم نذر ِ زین العابدین(ع)
مسجد و محرابی از خاتم برایش ساختم
دور تا دورِ ضریحِ حضرتِ باقر(ع) فقط-
عالِمانی از همه عالَم برایش ساختم
اشک را در روضه های حضرت صادق(ع) شبی
در نگاه زائران نم نم برایش ساختم
آب سقّاخانه اش را ناب و جاری و زلال
شعبه ای از چشمۂ زمزم برایش ساختم
تا که مثل کربلا صاحب-حرم باشد بقیع
گنبد و گلدسته و پرچم برایش ساختم!
- پنج شنبه
- 30
- خرداد
- 1398
- ساعت
- 18:37
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه