تویی تو شیر سپاه من حمزه – همیشه پشت و پناه من حمزه
پیش نگاهم چنین ، جسم تو نقش زمین ، ناله زنم اینچنین
آو و واویلا
امان ز بغض زن جگرخواره – میان صحرا شدم من آواره
نیزه نثارت شده ، به تو جسارت شده ، تن تو غارت شده
آه و واویلا
خبر رسیده که میرسد خواهر – کشم عبای خودم بر این پیکر
زند به سر زین عزا ، اگر ببیند خدا ، شکاف این سینه را
آه و واویلا
به کربلا خواهر از حرم آمد – کنار یاری که دست و پا میزد
به پیش چشمان او ، بریده میشد گلو ، گرفته دورش عدو
آو و وایلا
همینکه خم شد گلوی او بوسید – میان صحرا صدای او پیچید
غریب مادر حسین ، عزیز خواهر حسین ، بریده حنجر حسین
آو و واویلا
- یکشنبه
- 2
- تیر
- 1398
- ساعت
- 14:48
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه