• جمعه 2 آذر 03


اشعار مناجات با خدا,(نرسیده وقت آنکه بکند خدا نگاهی)

5127
3

نرسیده وقت آنکه بکند خدا نگاهی
به فقیر مستمندی به گدای بی پناهی
چه شده هر چه گوییم ندهی جوابم ای دوست
تو بگو که این پریشان به کجا برد پناهی

 

تو خدای مهربانی تو انیس بی کسانی
منم آن گدای عاصی چه بخواهی یا نخواهی
همه کار تو گذشت و همه شغل  تست بخشش
ز کرم توجهی کن پس از این به روسیاهی
تن و روح من مریض و برسان دوا خدایا
تو به دردم آشنایی تو ز حال من گواهی
من بی نوای مفلس چه کنم چه چاره سازم
که نشسته در کمینم ز عدوی تو سپاهی
و تعز من تشائی و تذل من تشائی
به یکی دهی تو ذلت به یکی دهی کلامی
من و این غم و مصیبت تو آن گذشت رحمت
چقدر قبیح و ننگ است که نگوییم چه خواهی
تو اگر که دست ما را ز کرم بگیری ای دوست
چقدر مگر شود کم ز تو و زملک شاهی
ملکا به حق زهرا نظری دگر بفرما
به کسی جز در تو نرود به سوی راهی
ره عارفان بپویم همه جا تو را بجویم
ز ثنای تو بگوییم که منم گدا الهی
چه کنم که بار عصیان کمرم خمیده یا رب
بود این هراس و ترسم که فتم درون چاهی
تو همان خدای رحمان که ز راه لطف و احسان
گنه چو کوه بخشی ز ره کرم به کاهی
تو بیا به(کردی) زار بنما عطای بسیار
که برای آل اطهار(ع)بکشد ز سینه آهی
به حسین ببخش گناهش به غضب مکن نگاهش
که ز او اگر چو سرزد گنهی و اشتباهی

 

  • پنج شنبه
  • 16
  • شهریور
  • 1391
  • ساعت
  • 4:3
  • نوشته شده توسط
  • جواد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران