شهر مدینه من نشرالحقایقم
رئیس مذهب و امام صادقم
چون کوفیان این مردمان نامردند
جور و جفا پیوسته بر من کردند
واویلتا واویلتا واویلا
عدو به خانه ام با کینه آمده
بار دگر یکی لگد به در زده
آتش گرفته خانه ام چون حیدر
نبوده زهرایی دگر پشت در
واویلتا واویلتا واویلا
ابن ربیع دون شکسته حرمتم
با تازیانه اش می زد به صورتم
مرا به دست بسته با خود می برد
از کوچه ای که مادرم سیلی خورد
واویلتا واویلتا واویلا
دشمن اگر مرا از خانه برده است
پای برهنه و شبانه برده است
چه غم اگر قلب مرا آزردند
گریم که زینب را به کوچه بردند
واویلتا واویلتا واویلا
*****
شائق
- سه شنبه
- 4
- تیر
- 1398
- ساعت
- 9:34
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه