• دوشنبه 5 آذر 03


عبدالعظیم حسنی (ع) -(آمده یک پیر عاشق از حجاز )

806

آمده یک پیر عاشق از حجاز 
ساکن ری گشته و مهمان نواز 

گرچه از شهر خودش تبعید شد 
از ولی اش مورد تایید شد 

بوی گندم میدهد دستان او 
اهل ایرانیم و از مستان او 

نزد ما او از ره دور آمده 
از مدینه هاله نور آمده 

کربلای شهر تهران مرقدش 
شرمسار هستم ز لطف بی حدش 

ذکر هر صبح و شب او فاطمه ست 
بر لبانش ذکر حیدر زمزمه ست 

صد ملک بر قبر او سر میزند 
در مزارش عطر گل پر میزند 

راه عشقش را  ز  جان  طی میکنم 
گاه دل را زائر ری میکنم 

راه او راه حسین بن علی ست 
روح و جانش از عبادت منجلی ست 

دست ما را رد نکن از این حریم 
سیدی یا حضرت عبدالعظیم 

شمعم و خواهم شوم پروانه ات 
دست خالی آمدم بر خانه ات 

در حریمت تا که مهمان میشوم 
در حضورت غرق باران میشوم 

قبله اهل تولا گشته ای 
رود هستی وصل دریا گشته ای 

یار هادی هستی و در بند عشق 
حر آزاده تویی فرزند عشق 

در  دل من غربت کرببلاست 
سرمه ام از تربت کرببلاست 

مسلمیه مرقدت در شور و شین 
باصفا میگردد از ذکر حسین 

دسته های سینه زن مهمان تو 
ریزه خوار سفره احسان تو 

هر زمان که زائر کویت شوم 
من قتیل تیغ ابرویت شوم 

زائران کربلایت ای کریم 
ندبه ها دارند در عبدالعظیم 

زخمی هجرانم و پر بسته ام 
به دعاهای سحر وابسته ام 

تو ضریحت دلربایی میکند 
سینه ها را کربلایی میکند 

ایکه از چشم خمارت شاعرم 
زائرم من زایرم من زایرم  

زائرت را گوشه ای ماوا بده 
در حریم صحن قلبت جا بده 

حتم دارم که متاعم میخری 
در قیامت نزد خوبان میبری 

من متاعم اشک چشمانم بود 
انتظار شام هجرانم بود 

اشک چشمم را خریدارش تویی 
منتظر در راه را یارش تویی 

پس بیا شام فراقم کن سحر 
این دل آلوده ما را بخر  

ما همه در پرتو نور تو ییم 
دار برپا کن که منصور توییم

گر  ز  وصفت شعر املا میکنم 
ذره ای از کوه انشا میکنم 

می سرودم شعر تو با چشم خیس 
نام من را از محبانت نویس 

بهر این آلوده دامان کن کرم 
سایه لطفت نگیری از سرم 

  • سه شنبه
  • 4
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:9
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران