بند اول:
شبونه حمله کردن خونم
زدن آتیش به مال و جونم
خیلی کردن اِهانت بر من
که شکست دیگه قلبِ خونم
سجّاده میکِشَن
از زیرِ پایِ من
چه قد اینا بَدَن ، بدن ، بدن ، بدن
جلوی بچه ها
همش با ناسزا
میزننم صدا ، صدا ، صدا ، صدا
سَیِّدُ نَ الْغریب
سَیِّدُ نَ الْغریب ، غریب، غریب ، غریب
بند دوم:
دستِ بسته ، با حالِ مضطر
میبرن من رو مثلِ حیدر
تا که دیدم آتیشِ در رو
افتادم یادِ داغِ مادر
اونجا که از جفا
چهل تا بی حیا
دَرو آتیش زدن ، زدن ، زدن ، زدن
مادره من میسوخت
میونِ شعله ها
صدا میزد حسن ، حسن ، حسن ، حسن
امون از این زمون
امون از این زمون ، زمون ، زمون ، زمون
بند سوم:
اونا که حقِّ ما رو خوردن
منو به قصرِ ظلمت بردن
خنده کردن به حال و روزم
منه پیر و چه بد آزردن
با زهر کینه و
با حرف ناسزا
به قلبِ من زدن ، شرر ، شرر ، شرر
غرورمو شکست
دشمنِ رذل و پست
چشام شدن پر از ، گوهر ، گوهر ، گوهر
امون از این زمون
امون از این زمون ، زمون ، زمون ، زمون
بند چهارم:
رسیده دیگه جونم بر لب
میسوزم بد جوری توی تب
با دلی غرقِ خون میخونم
از غم و غصّه های زینب
امون زِ شهر شام
سنگای روی بام
امون زِ مجلسِ ، شراب ، شراب ، شراب
امون زِ ازدحام
طعنه های مدام
امون زِ غربتِ ، رباب ، رباب ، رباب
امون از این زمون
امون از این زمون ، زمون ، زمون ، زمون
- چهارشنبه
- 5
- تیر
- 1398
- ساعت
- 16:21
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
طاها تحقیقی
ارسال دیدگاه