خصم ستمکار لعین بر من جفا کرد
مرا ز اهل خانه ام در شب جدا کرد
افتادم از پا بین راه
شد سینه ام لبریز آه
آه و واویلا
دیدم میان کوچه ها وقتی که آزار
آمد به یادم از رخ خورده به دیوار
شد مادرم نقش زمین
با یاد او بودم غمین
آه و واویلا
منصور دون تیغ ستم بر من کشیده
از تیغ او اما نگشتم سر بریده
دلم به یاد کربلاست
یاد سر از تن جداست
آه و واویلا
******
شائق
- شنبه
- 8
- تیر
- 1398
- ساعت
- 18:57
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه