• دوشنبه 3 دی 03

حاج علی انسانی

مثنوی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها -(باز به من راه سخن باز شد)

816

باز به من راه سخن باز شد
طایر اندیشه به پرواز شد

تا که کند سیر، مقامات را
مدح کند،‌ مادر سادات را

گر، نه مدد از نظرِ وی رسد
خامه به طوف حرمش کی رسد؟

اختر تابندۀ بُرج شرف
گوهر رخشندۀ‌ دُرج شرف

مایۀ‌ فخریۀ‌ خیرالبشر
دوستی و دشمنی‌اش، خیر و شر

ریزه خور سفرۀ او، اولیا
در بَر او بر سَرِ پا، انبیا

روح نُبی، جان نبی، ذات دین
کشته شده بر سرِ اثبات دین...

در شرف و عفاف، الگو تویی
 به بانوان، بزرگ بانو تویی

به بی‌قرین ، نیست قرین تو کَس
و گر کسی هست، علی هست و بس!

بود به دستور خدای اَحد
که مصطفی به دست تو، بوسه زد

جن و ملک، کمینه خیل توأند
خلق، عوالم به طُفیل توأند

حُب تو، شیرازۀ‌ اُمّ الکتاب
سایه‌نشینِ مِهر تو، آفتاب

مقدم تو داده به خاک، اعتبار
فرش کند از تو به عرش، افتخار...

هم ز سَران، خود پسرانت سَرند
هم، همه مفتخر زِ تو مادرند

در صف محشر، چو رسد گام  تو
محشر دیگر شود از نام  تو

به‌ گاه غم ذکر امامان، همه
فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه

دامن تو، حسین، می‌پرورَد
آن‌که دل از خدای خود می‌برَد

فضۀ تو، معلم عالمی
که دارد از یَم کمالت نَمی

خانۀ تو گلبُن عشق و عفاف
به گِرد آن کعبه بوَد در طواف

صبر تو را  نداشت ایوب، هم
اشک تو را نریخت یعقوب، هم

عبادت و خدمت تو، متصل
دستۀ‌ دستاس ز دستت خجل

چشم ملَک، محو نماز شبت
گوش فلک، به نغمۀ‌ یا رَبت

  • یکشنبه
  • 9
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 14:19
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران