• جمعه 2 آذر 03


شعر غزل دفاع مقدس -(می‌روم مادر که اینک کربلا می‌خوانَدَم)

1306

می‌روم مادر که اینک کربلا می‌خوانَدَم
از دیار دور یار آشنا می‌خوانَدَم

مهلت چون و چرایی نیست مادر، الوداع
زان که آن جانانه بی‌چون و چرا می‌خواندم

وای من گر در طریق عشق کوتاهی کنم
خاصه وقتی یار با بانگ رسا می‌خواندم

بانگ «هل من ناصر» از کوی جماران می‌رسد
در طریق عاشقی روح خدا می‌خواندم

می‌روم آنجا که مشتاقانه با حلقوم خون
جاودان تاریخ ساز کربلا می‌خواندم

ذوالجناح رزم را گاه سحر زین می‌کنم
می‌روم آنجا که نای نینوا می‌خواندم

یا علی گویان سرود لا تَخف سر می‌دهم
کز نجف آنک علی مرتضی می‌خواندم

هیمۀ سردم که کانون شرر می‌جویدم
آیۀ دردم که قانون شفا می‌خواندم

مطلع شعر بهارانم که در گوش چمن
هر سحر باد صبا تا انتها می‌خواندم

قصۀ خونین عشقم من که نسل عاشقان
بعد از این در برگ برگ لاله‌ها می‌خواندم

  • یکشنبه
  • 9
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 15:8
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران