برپا شدهست در دل من خیمهٔ غمی
جانم! چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی!
عمریست دلخوشم به همین غم که در جهان
غیر از غمت نداشتهام یار و همدمی
بر سیل اشک، خانه بنا کردهام ولی
این بیتِ سُست را نفروشم به عالمی!
گفتی شکار آتش دوزخ نمیشود
چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی
دستی به زلف دستهٔ زنجیرزن بکش
آشفتهام میان صفوف منظّمی
میخوانیام به حکم روایات روشنی
میخواهمت مطابق آیات محکمی
ذیالحجّهاش درست به پایان نمیرسد
تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی
- دوشنبه
- 10
- تیر
- 1398
- ساعت
- 12:15
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سعید بیابانکی
ارسال دیدگاه