گل، بیتو رخصت چمن آرا شدن نداشت
گل نه، که غنچه نیز دل وا شدن نداشت
بیمهرِ ماه روی تو، هرگز ستارهای
ای زُهره روی! زَهرۀ زهرا شدن نداشت
خیر کثیر! قدر تو این بس که غیر تو
کس افتخار کوثر طاها شدن نداشت...
غیر از تو هیچ دختری، ای مادر پدر!
شایستگی «اُمّ اَبیها» شدن نداشت
نخلی که بود سایهنشینِ سرشک تو
در ریشه هیچ، حسرتِ طوبی شدن نداشت
دانم چرا ز خاک تو لاله نمیدمید
سرّ مگوی تو، سرِ گویا شدن نداشت
گمگشته تربت تو اگر چهره مینمود
تا حشر، کعبه فرصت پیدا شدن نداشت...
- دوشنبه
- 10
- تیر
- 1398
- ساعت
- 13:53
- نوشته شده توسط
- علیرضا گودرزی
- شاعر:
-
جواد هاشمی
ارسال دیدگاه