زبون گرفته لب خون خدا4
اعوذ بالله من الکرب و بلا4
رسیده یک کاروان غم
روی لب ها نوای حسین
میون صحرای کربلا
پیچیده صدای حسین
گرفته روی مهمل خواهر
به لب زمزمه
بیا برگردیم برادر
جان فاطمه
خون شد دل زمین و زمان
زینب رسید تا به کربلا
دل دختری لرزیده با
دیدن شمشیر و نیزه ها
زبون گرفته لب خون خدا4
اعوذ بالله من الکرب و بلا4
شده دل خورشید و آسمون
مثل دل شاه غریب
به روی مهمل یه خواهری
روی لبش عمه یجیب
سایه خورشید زهرا
حجاب زینب
شده زانوی علمدار
رکاب زینب
بریده گلو آتیش زده
بر دل مهتاب کاروان
چشم عمو شد غربت
کودک بی تاب کاروان
نگاه زینب سوی سر نیزه ها
اعوذ بالله من الکرب و بلا4
زبون گرفته لب خون خدا4
اعوذ بالله من الکرب و بلا4
دیدن شمشیر و نیزه ها
آتیش دل خواهرت
زخم دل خون بچه ها
حل حله ی لشکرت
نفس نمونده توی سینه
هفت آسمون
شده پذیرای کاروان
تیرو کمون
خیره شده چشم کسی
به روی شیر خواره حسین
اینجا می شه نقش زمین
پیکر صد پاره حسین2
پیچیده شد در دل دشت بلا
اعوذ بالله من الکرب و بلا4
- یکشنبه
- 19
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 4:22
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه