بند اول
ندای،غریبیتو شنیده زینب
غربتت،بدجوری خواهرو سوزونده
بمیرم،برات عزیز برادر من
که یاری،تو کربلا برات نمونده
بذار که از این بچه هام بگذرم
بذار رو سفید شم پیش مادرم
نذار ناامید نذار ناامید شم بِرَم
بچه هام از تبار جعفر رشید و دلیرن
مست دمِ ذکر امیری و نعم الامیــرن
اَخَالمظلوم،اَخَالمظلوم
بند دوم
تو میدون،جنگ نمایانی بپا شد
مادری،تو خیمه ها دست بدعا شد
تا رسید،صدای ناله ای که دایی
جان بیا،عون و محمدت فدا شد
نیومد بیرون زینب از خیمه ها
ندید جسمشون رو زیر دست و پا
فقط گریه کرد فقط گریه کرد بی صدا
مصلحته که زینب اینبار تو خیمه بمونه
صاحبه این عزا عزادار تو خیمه بمونـــه
اَخَالمظلوم،اَخَالمظلوم
۱۳۹۸/۴/۱۰
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1398
- ساعت
- 15:12
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
امیرحسین سلطانی
ارسال دیدگاه