این زن که مطلع غزلی بی نشانه بود
مانند آسمان خدا بی کرانه بود
هرگز قریش مثل خدیجه به خود ندید
او در میان مردم مکه یگانه بود
گوهر شناس بود بر این باورم که او
سرمست عشق بود تجارت بهانه بود
در شرح حال دختر او میتوان نوشت
آن بی نشانه ای که خدا را نشانه بود
از لحظه های روشن پرواز باز ماند
هرکس به فکر راحتی وآب ودانه بود
در راه دوست با دل وجان از خودش گذشت
عمری برای دین خدا پشتوانه بود
رخصت نشد نظاره کند روز فتح را
روزی که روز معجزه ی موریانه بود
تنها زنی که عشق رسول خداست اوست
تنها خدیجه بود و باقی فسانه بود
(بر همسران دیگر احمد مقدم است
تنها خدیجه است که بانوی اعظم است)
آمد که از رسول خدا دلبری کند
بر کل مومنین جهان سروری مند
آرام جان احمد مختار شد که او
در سایه اش بماند وپیغمبری کند
قسمت شد او که سیده ی اهل عالم است
از کودکی برای علی مادری کند
آمد علی بخاطر اینکه خدای عشق
اورا برای زهره فقط مشتری کند
در محضر خدا شده مامور جبرئیل
عقد علی وفاطمه را محضری کند
باید به آستان خدیجه دخیل بست
تا روضه های فاطمه را کوثری کند
شمس وجود اوست که باید در آسمان
خورشید را از این همه ظلمت بری کند
(بخت مرا زلال تر از نور ناب کرد
با او خدا دعای مرا مستجاب کرد)
خورشید عشق سر زده از سرزمین او
صدها ستاره ریخته در آستین او
بی شک امین وحی خداوند بوده است
از بس که بوده است محمد امین او
هر دم فرشتگان الهی نشسته اند
تا متصل شوند به حبل المتین او
او عاشق پیامبری شد که از ازل
موسی به دین اوست وعیسی به دین او
جانها فدای غربت چشمان مصطفی
عالم فدای بی کسی جانشین او
با خط خوش نوشته سر انگشت جبرئیل
نام علی وفاطمه را بر نگین او
من داغدار شعب ابی طالبم هنوز
من داغدار روز وشب واپسین او
(از لحظه ها که سخت تر از سخت پر کشید
پیغمبر از مصائب داغش سرود ودید)
خو کرده است باد به انفاس جاری اش
گل کرده باغ با نفس نو بهاری اش
روز آشناست با تب وتاب شکفتنش
شب زنده است از شبِ شب زنده داری اش
حوا شده ست همدم شبهای تار او
مریم شده ست خادمه ی افتخاری اش
باران نور آمد ودنیا بهشت شد
مانند نور بود شب خواستگاری اش
پل بسته در قنوت شبانه به سمت عرش
در لحظه های رویش چشم انتظاری اش
اسلام بی خدیجه به سامان نمیرسید
اسلام پایدار شد از پایداری اش
با این که یار ویاور اسلام شد کسی
در روزهای سخت نیامد به یاری اش
(یاری به جز خدای محمد نداشته
آن قدر صبر داشته که حد نداشته)....
- سه شنبه
- 11
- تیر
- 1398
- ساعت
- 15:17
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
احمد حسین پور علوی
ارسال دیدگاه