• سه شنبه 15 آبان 03


شعر غزل انتظار -(دلم شور می‌زد مبادا نیایی)

478

دلم شور می‌زد مبادا نیایی
مگر شب سحر می‌شود تا نیایی...

تو افتاده‌تر هستی از اینکه یک شب
به میقات این بی سر و پا نیایی

دروغ است! این بر نمی‌آید از تو
بیایی و تا کلبۀ ما نیایی

بگو خواهی آمد که امکان ندارد
بگویی که می‌آیم اما نیایی

گذشته‌ست هرچند امروز و امشب
دلیلی ندارد که فردا نیایی...

چه خوب آمدی ای بهار صداقت
دلم شور می‌زد مبادا نیایی

  • چهارشنبه
  • 12
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 13:39
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران