باز امشب دل من حسِ تغزل دارد
دفترم دامنی از دشتِ گلایل دارد
از همان روز که عطر تو به این خاک رسید
خار از شوق به روی سر خود گل دارد
تو همان قبله ی عشقی که نگاه کعبه
سمت چشمان نجیب تو تمایل دارد
دیدنِ روی تو را ... آینه ی لم یزلی
چه کسی غیر خدا، تاب و تحمل دارد؟
مثل خورشید که نورش به همه می تابد
مِــهر تو بر همه ذرّات... تفضل دارد
روی دستان دعایش گلِ لبخند خداست
هر که بر خانه ی تو ،دستِ توسل دارد
شادیت شادیِ حق ...خشم تو ازخشم خداست
پـس ... ولایِ تو مگر جای تعلّل دارد؟!
در غدیــراست که اَلیـومْ لَکُم اَکمَلتُم
با تو دیـنِ نبوی ... سِیر تکامـل دارد
در نجف جز سخن عشق به گوشم نرسید
باغِ تاکی که دو صد قمری و بلبل دارد
آن بهشتی که خدا وعده به انسان داده
رو به ایوانِ طلایی نجف پل دارد
گر توکَلتُ عَلَـی الله بود در همه کار
رو سفید است به او هر که توکل دارد
هرکسی مهر علی را زده بر سینه، یقین
جامه اش رایحه ی سوسن و سنبل دارد
- چهارشنبه
- 12
- تیر
- 1398
- ساعت
- 15:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
منصوره محمدی مزینان
ارسال دیدگاه