ای شیر مرد بیشه ی پیکار
تویِ چشات هیچ التماسی نیس
با زخمهات بازم نشون دادی
از مرگ تو جونت هراسی نیس
وقتی شبیهِ حضرتِ ارباب
با عشق .. مظلومانه سر دادی
دیدن همه دنیا که فریادِ ...
هَیهـات مِـنَ الذِلَه سَر دادی
سروِ قدت تا آسمون رفته
شونه ات مث کوهه .... دلت دریاس
تا دنیا دنیاس رویِ بام عشق
سر دارِ بی سـر، پرچمت بالاس
با بستنِ سربندِ یـــا زیـــنب
شوق شهادت تو نگات پیچید
تو دشت مجنون چشمای ابریت
روی گلای تشنه می بارید
رفتی و با هر قطره ی خونت
به زندگی روح و نَفَس دادی
پس کلنا عَباســـُکَ یعنی
درسِ دفاع از عشقو پس دادی
تو از تبار پاک سلمانی
همسنگر عمار و مِقدادی
هرجا که حرف عشق و غیرت بود
تویِ صف اول تو واستادی
سرِت سلامت... سربه دارِ عشق
که عمری ، تو عزت به سر بُردی
از مرز عشق و خون گذشتی تا
از رویِ نیزه سَـر درآوردی
مجنون شدی و مال و فرزند و
با جون و دل ، نذرِ حرم کردی
گفتی که تا دشمن تو این خاکه
از خاکِ لیـــلی برنمیگردی
تا پس نگیریم از دل دشمن
تا آخرین قطره ی خونت رو
آروم نمیگیریم که میدونیم
تو پایِ عزت دادی جونت رو
- چهارشنبه
- 12
- تیر
- 1398
- ساعت
- 15:34
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
منصوره محمدی مزینان
ارسال دیدگاه