• شنبه 15 اردیبهشت 03


شعر قصیده‌واره حضرت ابوطالب

422

سلام، حامیِ پیک و پیام، ابوطالب!
سلام، ای ملکوتِ کلام، ابوطالب!

نبود اگر کَرَم کامل تو، گُم می‌شد
یتیمِ آمنه در ازدحام، ابوطالب!

به کیش خویش، خدا را نظاره می‎کردی
فراتر از همهٔ ننگ و نام، ابوطالب!

کتیبه‎ای‌ست نگاهت به قدمت انسان
سلام ای جبروتِ تمام، ابوطالب!

نداشت کعبه اگر حفظ حرمتِ تو، نبود
میان آن‎همه بت احترام، ابوطالب!

چه گفت با تو بُحَیرا در آن شب شفّاف
چه گفت با تو؟ کجا؟ از کدام؟ ابوطالب!...

چه گفت با تو محمد به او چه گفتی تو؟
که گفته بود سخن از قیام، ابوطالب!؟

پدربزرگِ مُدارا! مُروّت خالص!
کهن‎تر از همه هرچه مرام، ابوطالب!

حسین خون تو دارد به رگ که می‎جوشد
علی گرفته به نام تو نام، ابوطالب!

فقط نبود محمد، که بود سایهٔ تو
مدام بر سر هر خاص و عام، ابوطالب!

تو سایه‎بان سَرِ تشنگان توحیدی
به پشت‎گرمی غیرت مدام، ابوطالب!

سلام ای کلمات کهن... سلام، سلام
سلام ای ملکوت کلام، ابوطالب!

  • پنج شنبه
  • 13
  • تیر
  • 1398
  • ساعت
  • 12:39
  • نوشته شده توسط
  • علیرضا گودرزی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران