ماه رمضونه اما ، دل بیقراره آقا
مهمونی بی وجودت، صفا نداره آقا
این روزا که دلامون ، بوی خدا گرفته
حس میکنیم که ازما ، دل شما گرفته
آخه چقدغریبی ، مگه یکی دو روزه
هزارواندی ساله ، دلت به آه و سوزه
هزار و اندی ساله ، تنهات گذاشتیم آقا
مارو ببخش هوای ، تورو نداشتیم آقا
برای دیدن تو ، چقد ترانه گفتیم
توروندیدیم !آخه ، براشما نگفتیم
ما تشنه ی جمالت! ، نه -تشنه ی سرابیم
دل تورو شکستیم ، مستحق عذابیم
*****
برام دعا کن آقا ، ای آبروی روزه
پرونده مو می بینی ، بازم دلت می سوزه
چرا توی بیابون ، خیمه زدی عزیزم
بیا به خونمون تا ،هستیمو پات بریزم
کجاعبادت من ؟!، کجا عبادت تو؟
کجا این عبدعاصی ؟! ، کجا زیارت تو؟
ولی دلم تو روضه ، یکم بتو شبیه
دست دلم دخیله ، اون شش گوشه ضریحه
با تشنگیه روزه ، دلم میشه هوایی
یادما باش غروبا ، وقتی که کربلایی
نذر نگاهت هرشب ، اشک روونه روضه
یکی داره برامن ، بازم می خونه روضه
روضه اییکه برا اون ، خون گریه کردی هرشب
دم غروبی بستن ، دستای عمه زینب
****
دلارو روبرا کن ، ای نفست مسیحا
بیا که ختم بشه این ، قصه ی بی کسی ها
- پنج شنبه
- 13
- تیر
- 1398
- ساعت
- 13:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حسین رحمانی
ارسال دیدگاه